در یک روز گرم بهاری، سامان، مدیر مالی یک شرکت تولیدکننده نوشیدنی، در حالی که پشت میزش نشسته بود، به دقت داشت گزارش ضایعات ماهانه را مطالعه میکرد. ناهمواریها و چاله‌های ریز و درشت جاده خاکی منتهی به کارخانه، هر ماه باعث شکستگی بخش بااهمیتی از بطری محصولات و خرابی و فرسودگی خودروهای باربری شرکت میشد.

از جای خود بلند شد و همین که به کنار پنجره اتاقش رسید، نگاهش بر روی یکی از کامیون‌های کارخانه خیره ماند که داشت به زحمت از میان مسیر ناهموار و چاله‌ها راه خود را باز میکرد. بیشتر از هر وقت دیگری احساس می‌کرد که باید کاری برای حل این مشکل کرد.

چند روز بعد، گزارشی از خسارتهای وارده طی یکسال گذشته به همراه برآورد اولیه‌اش از مخارج پروژه آسفالت‌کردن جاده تهیه کرد؛ و به پیوست نامه‌ای به دفتر مدیرعامل فرستاد. در نامه خود پیشنهاد داده بود جاده فرعی به‌خرج شرکت آسفالت شود. چون همانطور که در گزارش توجیهی نشان داده بود، این کار می‌توانست هم هزینه‌های شرکت را کاهش دهد، و هم به افزایش سرعت باربری محصولات منجر شود. 

در اولین جلسه هیات مدیره هم خودش حاضر شد و از طرح پیشنهادیش دفاع کرد. آن روز اصلی‌ترین نگرانی اعضای هیات مدیره این بود که در نتیجه مخارج تسطیح این جاده، سود دوره جاری شرکت چند درصد کاهش پیدا خواهد کرد. ولی سامان توضیح داد که چون این جاده بیشتر از یک دوره مالی در عملیات شرکت استفاده خواهد شد، در رعایت استانداردهای حسابداری، آن را به عنوان دارایی ثابت مشهود شناسایی خواهد کرد؛ و با توجه به برآورد عمر مفید حدود ده سال، هر سال یک دهم این مخارج به عنوان هزینه استهلاک از درآمدهای شرکت کسر خواهد شد. به این ترتیب نگرانی اعضای هیات مدیره برطرف شد و طرح پیشنهادی سامان تصویب شد.

مراحل اجرایی پروژه خیلی زود شروع شد؛ و با صرف مبلغ نسبتا زیادی، که از برآورد اولیه سامان بیشتر بود، تا پایان شهریورماه جاده آماده بهره‌برداری شد. سامان هم با استناد به استاندارد حسابداری 11 مخارج آسفالت‌کردن جاده را تحت عنوان یک قلم دارایی ثابت مشهود شناسایی کرد. در پایان سال هم، چون فقط ششماه از جاده استفاده شده بود؛ یک بیستم بهای تمام‌شده آنرا به عنوان هزینه استهلاک در هزینه‌های دوره شناسایی کرد. این رویه حسابداری، از نظر او کاملاً منطبق با استانداردهای حسابداری بود. چون جاده یک دارایی بلندمدت بود و شرکت می‌توانست از آن چندین سال استفاده کند.

اما وقتی تیم حسابرسان مستقل برای حسابرسی پایان سال وارد شرکت شدند، همه چیز تغییر کرد. مدیر حسابرسی که از استادان دوره لیسانس سامان در دانشگاه بود، در اولین جلسه بعد از رسیدگیها، به سامان گفت: «سامان جان، همه این مخارجی که برای آسفالت‌کرن جاده فرعی انجام دادید رو باید در هزینه‌های دوره شناسایی کنید.»

سامان با اعتماد به نفس گفت: «شما استاد ما هستید. ولی این مخارج دقیقا با تعریف دارایی ثابت مشهود طبق استاندارد 11 منطبقه. چون هم از این جاده داریم در عرضه کالاهامون استفاده میکنیم؛ و هم اینکه انتظار داریم بیشتر از یه دوره مالی ازش استفاده کنیم.»

حسابرس شرکت که لبخندی بر لب داشت در پاسخ گفت: «همه اینا به شرطی درسته که این قلم دارایی باشه. یعنی چهار تا ویژگی داراییها طبق مفاهیم نظری گزارشگری مالی رو داشته باشه. این جاده‌ای که دارید ازش استفاده میکنید، یکی از مهمترین این ویژگیها رو نداره! یعنی تحت کنترل شما نیست. چون نمیتوند جلوی استفاده بقیه از این جاده رو بگیرید.»

انگار یک پارچ آب یخ روی سر سامان ریختند. اصلا به اینجایش فکر نکرده بود. در کسـری از ثانیه فهمید چه اشتباه بزرگی کرده است. همینطور که به آرامی سرش را تکان میداد، گفت: «بله استاد حق با شماست. من اصلا به این نکته توجه نکرده بودم. حق دارید. اصلا دارایی نیست که بخواهیم درباره تعیین نوعش قضاوت کنیم!»

بعد از جلسه، سامان کنار پنجره اتاقش ایستاد؛ و همینطور که جاده آسفالت‌شده را در غروب آفتاب نگاه میکرد، در این فکر بود که ماجرا را چطور برای مدیرعامل و هیات مدیره توضیح بدهد. گاف بزرگی داده بود! (پایان)

اگر این قبیل داستانهای آموزشی را خواندنی و مفید میدانید، با نوشتن دیدگاههای خود ما را در نوشتن این داستانها پشتیبانی کنید.