اوایل فقط فحش می‌دادند. هر از گاهی هم تهدید می‌کردند. بعدها جواب سلامم را نمی‌دادند. بی‌محلی می‌کردند، و از همین قبیل رفتارها. مثلا، مقاله دوم که منتشر شد (16 اسفند 1395)، یکی از استادان عزیزم از صبح اول وقت تا حدود عصر در گروه تلگرامیش (در حضور حدود 2000 عضو آن گروه) به من فحش می‌داد. آنقدر عصبانی شده بود که از روی مصلحت هم حفظ ظاهر نمی‌کرد. چند روز بعد هم افرادی با واسطه به من پیام دادند که عید آن سال را نزد خانواده‌ام نخواهم بود! می‌گفتند رسما از من شکایت کرده‌اند، و شکایتشان را می‌خواهند از مراجع امنیتی هم پیگیری کنند!! من بیشتر خنده‌ام گرفته بود که چرا اینقدر برآشفته شده‌اند؟! بعدا شروع کردند به تحریک کردن احساسات همکاران سازمان حسابرسی علیه من. مثلا، در جایی از مقاله دوم نوشته بودم: «در سی سال گذشته به دفعات شاهد اجرای نمایش برگزاری مجامع عمومی عادی سالانه شرکتهای دولتی ریز و درشتی بوده‎ایم که در آنها مالک (دولت)، مدیر (مدیران دولتی)، و حسابرس (سازمان حسابرسی) هر سه در واقع یکی و همان دولت بوده‎اند.» عزیزان به این بخش از مقاله ارجاع ناقص می‌دادند و می‌گفتند من به همه کارکنان سازمان حسابرسی توهین کرده‌ام و به آنان گفته‌ام خیمه‌شب‌بازی می‌کنند!!! پاسخها عمدتا از این جنس بودند. البته همکاران عزیز دیگری هم بودند که محترمانه پاسخ می‌دادند. ولی پاسخ‌هایشان بیشتر از جنس توجیه وضع موجود بود. مثلا می‌گفتند درست است که سازمان حسابرسی وابسته به دولت است، ولی در هیچ کار حسابرسی جلوی دولت کوتاه نیامده و مسئولیت حرفه‌ای خود را تمام و کمال انجام داده است. من هم در پاسخ عرض می‌کردم، مثلا اگر یکی از کارکنان شریف و درستکار (اصلا معصوم) یک شرکت بورسی مسئولیت حسابرسی صورتهای مالی آن شرکت را بر عهده بگیرد، و در ایفای مسئولیت خود اصلا هم کوتاه نیاید، و مسئولیت خود را تمام و کمال انجام دهد، آیا این نشاندهنده استقلال اوست؟! مسلم است که چنین نیست. هر دانشجوی مقطع لیسانس می‌داند که هم استقلال واقعی حسابرس مهم است (این که واقعا مستقل باشد)، و هم استقلال ظاهری او (این که مستقل به نظر برسد). از قضا، استقلال ظاهری مهم‌تر است. سازمان حسابرسی در حسابرسی شرکتهای دولتی نه استقلال واقعی دارد، و نه استقلال ظاهری.