محسن قاسمی
برای نگارنده که اعتیاد علاجناپذیری به نوشتن دارد؛ معالوصف، نوشتن نقادانه دربارهی انجمن - به دلیل ملاحظات گوناگون، و نگرانی از سوءبرداشتها، و شیطنت برخی مغرضان - در زمرهی دشوارترین کارهاست. لیکن چون باور راسخ دارم، که برای اصلاح امور، راهی جز طریقهی نقّادی در اختیار نیست؛ در این بزنگاه تمهید برای برگزاری انتخابات رُکن راهبری انجمن - که اصلیترین جلوهگاه مشارکت اعضاء در امور انجمن است - مناسب دیدم نکاتی قابل تأمل را با شما گرانمایگان در میان گذارم. باشد که در راستای تحقق اهداف عالیهی انجمن و توسعهی همهجانبهی حسابداری ایران مثمر ثمر افتد.
تاریخ انجمن را از منظر تاثیرگذاری بر حرفهی حسابداری ایران میتوان به سه بُرش مشخص تقسیم کرد:
- از بدو آغاز فعالیت (1353) تا سالهای آغازین دههی 1360
- از سالهای آغازین دههی 1360 تا راهاندازی جامعهی حسابداران رسمی
- از راهاندازی جامعهی حسابداران رسمی تا کنون
در مقطع نخست، با اینکه تاسیس انجمن (در سال 1351) مقدّم بر تاسیس کانون حسابداران رسمی (در سال 1352) بود؛ ولی بهدلیل غیردولتیبودن انجمن و دولتیبودن کانون (که اساساً توسط دولت برای تنظیم حرفهی نوپای حسابداری ایران، بهغلط تحت کنترل وزارت دارایی وقت راهاندازی شده بود)، انجمن در آن سالها نه به جایگاه رسمی در نظام اقتصادی کشور دست یافت؛ و نه به جایگاه عُرفی (پذیرفتهی عمومی) نزد قاطبهی فعالان حرفه و جامعه.
وقوع انقلاب 1357، و حاکم شدن دیدگاههای چپ در اقتصاد کشور (که آرمانشهر اقتصادی را در دولتیکردن همه چیز میدانستند!) با اینکه ضربهی مهلکی بر پیکر حرفهی نوپای حسابداری ایران بود؛ ولی به دلیل انحلال کانون، به فرصتی خواسته یا ناخواسته برای نسل دوم گردانندگان انجمن مُبدّل شد؛ تا بتوانند در حرفهی - هرچند، نحیفترشدهی - حسابداری ایران نقشآفرینی کنند. این تنها بُرش از تاریخ انجمن است که در خلاء یک نهاد دولتی ناظر بر حرفهی حسابداری، انجمن توانست دستکم برای بخش خصوصی حرفه در جایگاه تنها تشکل حرفهای حسابداران ایران نقشآفرینی انتظامی کند. انجمن از بهمنماه 1364 با انتشار نخستین فهرست حسابدارانمستقل (که بهسرعت به بدیلی برای عنوان حسابدار رسمی (CPA) مُبدّل شد) تا راهاندازی جامعهی حسابداران رسمی، این نقشآفرینی را ایفا کرد؛ و بهخوبی نیز به جایگاهی عُرفی نزد قاطبهی فعالان حرفه و جامعه دست یافت.
از دیگر سو، در دههی 1360 که بخش اعظم اقتصاد در کنترل و تحت مدیریت دولت و سایر نهادهای عمومی غیردولتی بود، موسسات حسابرسی دولتی و موسسات حسابرسی زیرمجموعهی نهادهای عمومی غیردولتی با همان ساختار معیوب و وابستهی (نامستقل) خود، نیازهای حسابداری و اطمینانبخشی کشور را لَنگان لَنگان برآورده میکردند. ولی با پایان یافتن جنگ و آغاز دوران سازندگی که اقدامات تامین مالی دولت بهمرور به بیرون از مرزهای بستهی کشور بسط یافت، مجدداً نیاز به حسابداران حرفهای غیردولتی برجسته شد. با این حال، در این بزنگاه تاریخی، مجموعهی حاکمیت به جای سپردن این نقشآفرینی حرفهای به انجمن (که اصولیترین راه ممکن بود)، راه سوم را برگزید؛ و نهایتاً، در دولت اصلاحات، مقدمات راهاندازی جامعهی حسابداران رسمی (که نه کاملاً مستقل است و نه کاملاً دولتی!) فراهم شد، و حسابداران مستقل انجمن و مدیران حسابرسی موسسات دولتی، دست در دستان یکدیگر، متفقاً آن را راهاندازی کردند.
در سومین بُرش از تاریخ انجمن، که از راهاندازی جامعه آغاز شده است و تا کنون نیز ادامه دارد، کارکرد انجمن به مرور تا سطح یک تشکل صنفی برای موسسات بزرگ حسابرسی فعال در بخش خصوصی استحاله پیدا کرده است. منشاء این استحاله به تاثیرگذاری حیاتی انجمن بر انتخابات شورایعالی جامعه برمیگردد. شاید برای ناظران این رویدادِ سهسالانه (انتخابات شورایعالی جامعه) خیلی عادی بهنظر برسد که انجمن به عنوان یک تشکل حسابداران حرفهای، فهرست نامزدهای پیشنهادی خود را تنظیم، و به منظور مشارکت در این مهمترین رویداد حرفهی حسابداری ایران منتشر کند. بالاخص که در ادوار اخیر حتی این کار در چارچوب ضوابط جامعه بهنوعی قاعدهمند نیز شده است، تا امّا و اگری هم در آن نباشد. ولی ایراد کار در آنجاست که تقریباً در تمامی ادوار برگزاری انتخابات شورایعالی جامعه، فهرست نامزدهای موردحمایت انجمن، برندگان اکثریت یا حتی در ادواری (مثل دورهی اخیر) برندگان مطلق بودهاند. به زبان دیگر، هم اینک فرض مسلّم در حرفهی حسابداری ایران اینست که برای ورود به شورایعالی جامعه شرط کافی آنست که در فهرست نامزدهای مورد حمایت انجمن باشی!
همین فرض بهظاهر ساده، موجب شده است که در جنگ قدرت بین بخش خصوصی و بخش دولتی حرفهی حسابداری ایران، فتح شورایعالی انجمن در حکم فتحالفتوح و کلید ورود به شورایعالی جامعه انگاشته شود (که معالاسف بیراه هم نیست!) حتی در سالهای اخیر قاعدهای در شورایعالی انجمن مستقر شده است که بر شدّت و حدّت موضوع افزوده است. طبق این قاعده، هر حسابدار رسمی اگر سابقهی عضویت در شورایعالی انجمن (چه به عنوان عضو اصلی و چه به عنوان عضو علیالبدل) داشته باشد، اگر نامزد انتخابات شورایعالی جامعه شود، خودکار و بیچون و چرا باید در فهرست نامزدهای مورد حمایت انجمن قرار گیرد. این قاعده در ظاهر منطقی به نظر میرسد. چون فرض بر اینست، عضوی که یکبار منتخب اکثریت اعضای حاضر در مجمع عمومی اعضای انجمن بوده است؛ قاعدتا مورد وثوق اکثریت اعضای انجمن است و گنجاندن نام او در فهرست نامزدهای مورد حمایت انجمن منطقی و عقلایی است. ولی ایراد کار در آنجاست که همین رویه طی سالیان گذشته موجب استحالهی کارکردی انجمن شده است. یعنی انگیزهی اصلی حسابداران رسمی عضو انجمن از ورود به عرصهی انتخابات شورایعالی انجمن، نقشآفرینی عام در راهبری انجمن نیست؛ بلکه هدف اولیهی این عزیزان دوقبضهکردن موفقیتشان در انتخابات آتی شوریعالی جامعه است.
رویهی فوق در حالی در انجمن مستقر شده است، که به استناد گزارشهای سالانهی انجمن (که از سال 1393 تا سال 1399 توسط نگارنده در جایگاه دبیرکل انجمن تنظیم شده است)، دستکم در یک دههی اخیر، حسابداران حرفهای شاغل در کسبوکارها (Professional Accountants in Business) اکثریت اعضای انجمن را تشکیل دادهاند (حدود 50درصد)؛ و حسابداران حرفهای شاغل در موسسات حسابداران رسمی (CPA Firms) در جایگاه دوم قرار داشتهاند (حدود 30درصد). مابقی اعضای انجمن (حدود 20 درصد) نیز عمدتا از بین مشاوران حسابداری، مشاوران حسابداری مدیریت، مشاوران مالی، و مشاوران مالیاتی، و دانشگاهیان هستند. به عبارت دیگر، عزیزان حسابرس عضو انجمن - که شخصا خدمت یکایک آنان ارادت دارم؛ و جملگی سروران نگارنده هستند - به رغم آنکه 30درصد از جمعیت اعضای انجمن را تشکیل میدهند؛ با انگیزهی نیرومند تاثیرگذاری سهسالانه در انتخابات شورایعالی جامعهی حسابداران رسمی، بهمرور (و قطعاً ناخواسته)، موجبات این استحالهی کارکردی انجمن را فراهم آوردهاند. البته اقدام این عزیزان در سرتاسر این سالها بدیهیترین و منطقیترین کاری بوده است که میشد از آنان (به عنوان افرادی حرفهای و عقلایی) انتظار داشت. چراکه در زیستبوم دولتیزدهی اقتصاد ایران که روزبهروز اندکروزنههای تنفّس فعالان بخش خصوصی در تمام زمینهها مسدود میشود، حفظ کنترل رُکن راهبری جامعهی حسابداران رسمی، با هر ابزار ممکن و در دسترس، از اوجب واجبات است؛ و نگارنده نیز همواره بر این باور بوده است. لیکن ایراد کار در آنجاست که وقتی فردی صرفاً با انگیزهی تضمین ورودش به شورایعالی جامعه وارد شورایعالی انجمن میشود، منطقاً از او نمیتوان انتظار داشت که واجد نگاه راهبردی و همهجانبهگرایانه در سیاستگذاری برای انجمن باشد. انجمنی که، همانطور که عرض کردم، بیش از 70درصد اعضای آن در زمینههای غیراطمینانبخشی (غیرحسابرسی) مشغول بکار هستند، و دغدغهی اولیهشان کنترل رُکن راهبری جامعهی حسابداران رسمی نیست. حتی در پارهای از موارد، بین منافع و اولویتهای حرفهای این دو گروه اصلیِ اعضای انجمن تضادهای آشکاری نیز وجود دارد.
به عنوان مثال، انجمن چندین دههی متوالیست که موسسات حسابرسی تشکیلشده توسط حسابداران مستقل را بهطور ویژه از طریق رسانههای خود (مجلهی حسابدار و وبگاه انجمن) معرفی میکند. در حالیکه در تمام این سالها هیچ یک از اعضای انجمن که در قالب موسسات خدمات حسابداری فعال هستند از چنین فرصتی برای معرفی موسسهی خود توسط انجمن برخوردار نشدهاند. حتی با اینکه در نتیجهی تلاشهای نگارنده (در جایگاه دبیرکل وقت انجمن) سرانجام آییننامهی چگونگی معرفی اشخاص حقوقی تشکیلشده توسط اعضای خبره (موضوع مادهی 10 اساسنامهی انجمن) با اکراه و بیمیلی اکثریت شورایعالی (در جلسهی مورخ 25 فروردین 1398) به تصویب رسیده است (آنهم با تأخیر پنجساله، پس از تصویب اساسنامهی جدید انجمن) ولی تا به امروز که قریب به سه سال از تصویب این آییننامه میگذرد هیچ موسسهی خدمات حسابداری تشکیلشده توسط اعضای خبرهی انجمن (بهرغم ارسال چند درخواست به دبیرخانهی انجمن) موفق به برخورداری از این امکان نشده است.
یا مثال دیگر، انفعال شورایعالی فعلی انجمن در ارتباط با زمینهی تخصصی حسابداری مدیریت است. با اینکه طی چند دههی گذشته انجمن تنها تشکل حسابداران حرفهای در ایران بوده است که اقدامات درخور تحسینی را در راستای توسعهی حسابداری مدیریت در ایران انجام داده است (از جمله، برگزاری دورههای آمادگی برای شرکت در آزمونهای انجمن حسابداران مدیریت خبرهی انگلستان (cima)، برگزاری دورههای آموزشی سیمای فارسی، برگزاری دورههای آموزشی حسابدار مدیریت خبره، برگزاری سمینارهای تخصصی، و نهایتا طراحی و برگزاری آزمونهای گواهینامهی حرفهای حسابدار مدیریت خبره (CMA))؛ ولی در تمام این سالها بین این اقدامات و ترکیب اعضای شورایعالی انجمن همبستگی مشخصی مشهود بوده است. به نحویکه، هر گاه در ترکیب شورایعالی انجمن شاهد حضور اعضایی فعال در زمینهی حسابداری مدیریت بودهایم، اقدامات انجمن در راستای ترویج این زمینهی تخصصی اوج گرفته است، و در مقاطعی (مثل، دورهی فعلی) که ترکیب شورایعالی یکپارچه متشکل از حسابداران رسمی بوده، این اقدامات بکلی متوقف شده است.
ختم کلام!
در پایان، روی سخنم با یکایک اعضای گرانمایهایست که همواره گلهمندند که چرا انجمن در زمینهی اموری که آنان علاقه و انتظار دارند هیچ اقدامی انجام نمیدهد.
عزیزان!
انجمن ساختار بسیار سادهای دارد. در سلسه مراتب راهبری انجمن، شما گرانمایگان (اعضا) در رأس هرمِ قدرت و در عالیترین رُکن راهبری و سیاستگذاری این نهاد قرار دارید. ساز و کار اعمال قدرت و اعمال خواستهی شما عزیزان، حضور در مجمع عمومی سالانه و برگزیدن نمایندگانی به عضویت در شورایعالی است که اهداف و منافع و خواستههایشان (در چارچوب اهداف متنوع انجمن) با اهداف و منافع و خواستههای شما همسو و همجهت باشد. اینکه عزیزی خوشچهره است، یا طناز است، یا خوش قد و قامت است، یا مدرس خوبیست، یا خوب خطابه میگوید، یا مردمدار است، یا هر چیز دیگری، بههیچ وجه معیار مناسبی برای انتخاب او به عضویت در شورایعالی انجمن نیست. اصلیترین معیار (پس از التزام عملی به رعایت اصول اولیهی اخلاقی و حرفهای؛ که از مسلمات و بدیهیات هر نمایندگی است) همسویی و همجهتی آرمانها و اهداف و منافع و خواستههای شما با آرمانها و اهداف و منافع و خواستههای فردیست که او را به نمایندگی خودتان برای حضور در رُکن راهبری انجمن برمیگزینید. اگر شما موسسهی خدمات حسابداری دارید، و انتظارتان از شورایعالی اینست که با استفاده از ظرفیتهای در اختیار انجمن، زمینه را برای ارائهی خدمات حرفهای شما در جامعه هموارتر کند، منطقا باید به فردی از بین نامزدهای موجود رای بدهید که اهداف و منافع و خواستههای او نیز با شما همسو باشد. یا اگر شما از علاقهمندان به زمینهی تخصصی حسابداری مدیریت هستید، منطقاً باید به فردی رأی بدهید که او نیز چنین علاقهای داشته باشد.
شخصاً به عنوان فردی که از سال 1393 تا سال 1398 (هشت دوره) مجری انتخابات شورایعالی انجمن بودهام و به جزئیات از فرایند برگزاری این انتخابات مطلع هستم، شهادت میدهم که انتخابات شورایعالی انجمن در زمرهی پاکترین انتخاباتیست که در کشور برگزار میشود. دلیل اینکه در تمام سالهای گذشته اکثریت اعضاء و کنترل شورایعالی (و تبعاً کنترل انجمن) در اختیار همکاران گرانمایهی حسابدار رسمی (حسابرسان) بوده است، بههیچوجه تخلف در فرایند برگزاری انتخابات نبوده است. بلکه ناشی از انگیزهی بسیار نیرومند این عزیزان برای مشارکت در انتخابات (به دلیلی که در صدر نوشته تشریح کردم) و بیانگیزگی و مشارکت بسیار پایین سایر اعضاء و حتی انتخابهای غلط آنان (انتخاب افرادیکه که اهداف و منافعشان با آنان همسو نبوده) بوده است.
شخصا تردیدی ندارم که فیالمثل جمعیتی سیصد نفری از اعضای انجمن که فرضاً علاقهمند به حسابداری مدیریت هستند، اگر دو سال پی در پی پرشور و متحد در انتخابات شورایعالی انجمن مشارکت کنند و نمایندگانی همسو با اهداف و خواستههای خود را به عضویت در شورایعالی انجمن برگزینند، تمامی خواستههای خود را میتوانند در چارچوب اساسنامهی انجمن محقق کنند. چنین ظرفیتی به سهولت در اساسنامهی فعلی انجمن در دسترس است.
تهران، دی 1400
دیدگاه خود را بنویسید