محسن قاسمی

انصافا کیه که از شنیدن و خوندن انتقاد درباره خودش و کارهاش خوشحال بشه؟ بخدا هیشکی! هر کی هم خلاف این میگه، صدی به نود و نه داره دروغ میگه! یا دستکم، حتی اگه با سیستم(2) مغزش ملتفت باشه که شنیدن انتقاد به نفع خودشه و باعث اصلاح و ارتقاء خودش و کارهاش میشه، ولی یه صدایی توی سیستم(1) مغزش میگه: 

یه جوری بزن تو دهنش که پر خـون بشه!!!

همه جا هم اوضاع همینه ها. یعنی فکر نکنید که فقط توی محله شما یا فامیل شما یا محل کار شما یا حرفه و صنف شما اینجوریه؛ نه! 

توی همه جا و همه عرصه‌های کاری و سیاسی و اقتصادی و تجاری و ورزشی و هنری و علمی و حرفه‌ای و صنفی و ... و خلاصه همه جای این کره خاکی اوضاع همینه. باسواد و بی‌سواد و بافرهنگ و بی‌فرهنگ و جهان سوم و جهان اولم نداره.

به همین دلیل، اون کسایی که حالا یا مغزشون پاره‌سنگ برمیداره، یا عقده مردم‌آزاری (سادیستی) دارن، یا حتی شاید عقده خودآزاری (مازوخیستی) دارن، یا یحتمل هر دو تاشونو با هم دارن (سادومازوخیستن – نکبتا اسم مریضیشونو از روش هم نمیشه خوند)، یا اصلا کی میدونه واقعا؟! شاید از کسـی پول میگیرن که ما رو ضایع کنن و ایرادها و ناتوانایی‌هامون رو همچین محکم بزنن توی صورتمون (یه دیوونه‌هایی مثل این پسـره؛ عادل فردوسی پور)، هر جای این کره خاکی که باشن و توی هر زمینه‌ای که فعالیت کنن، همیشه مغضوب همه آدمای نرمال و سالم اون عرصه‌ها هستن. به خاطر همین، دیر یا زود، خردجمعی ترتیبشون رو میده، و خیلی زود دوباره آرامش توی اون عرصه حکم‌فرما میشه؛ و همه آدمهای نخبه و بااستعدادی که اون آدم روانی ایراد کارهاشون رو میگرفت، شاد و خوشحال به کارشون ادامه میدن.

البته یه چیز بی‌اهمیتی هم این وسط وجود داره. اینکه اوضاع قبل و اوضاع بعد از ظهور این آدمهای عقده‌ای روانی توی اون عرصه‌ها، در بیشتر موارد یه تفاوت مشترک با هم پیدا میکنه. اونم اینه که بعد از معدوم کردن این افراد روانی، معمولا اون افراد نخبه توی خلوت خودشون میشینن و به حرفهای اون عقده‌ای مردم‌آزار فکر می‌کنن. و در بیشتر موارد هم ریز ریز جوری که خیلی تابلو نشه، اون اصلاحات رو توی رفتار و کارهاشون اعمال می‌کنند. اونجاست که این ذهن نازنین و دلسوز ما انسانها هم دست بکار میشه و اون اصلاحات رو به پای خودمون و عقل و شعور خودمون مینویسه.

اینجوریه که معمولا منتقدان در هر عرصه‌ای که به کار کثیف مردم‌آزاری و خودآزاری مشغول باشن، «مغضوبین مرجع» (محلِ‌رجوع) اون عرصه‌ها هستند.