محسن قاسمی

هر سه سال یکبار، ایام رقابتهای انتخاباتی جامعه که فرا میرسد، چهارستون بدنمان میلرزد. البته هیچ دخلی به من نوعی ندارد! ولی همینکه اسم انتخابات به میان میاید و احساس میکنیم که قرار است عده‌ای سرنوشت حرفه را با آراء خود رقم بزنند، بیخود و بی‌جهت ما هم استرس میگیریم. دوستان حسابدار رسمی بیشتر اطلاع دارند؛ ولی محض اطلاع دیگر دوستان حسابدار باید عرض کنم که، در این انتخابات هم مثل همه انتخابات دیگر روی این کره خاکی یک دوقطبی اصلی و چندین دوقطبی و چندقطبی فرعی وجود دارد که طی ادوار گذشته موتور محرک انتخابات بوده‌، و در روز موعود، اعضای جامعه را پای صندوقهای رای کشانده‌است. بهر حال، آدم عاقل که همینجوری خودش را بیخود و بی‌جهت به زحمت نمیندازد که چند ساعت از وقت باارزشش را صرف مشارکت در انتخاباتی بکند که هیچ ترس و طمعی از نتیجه آن ندارد. ما آدما معمولا یا از ترس آمدن یک لولوخورخوره یا به طمع برآوردن یک اَبَرقهرمان و منجی از صندوق رای زحمت حضور در انتخابات را به جان میخریم. تجربه هفت دوره گذشته انتخابات جامعه نیز گویای آنست که در این ادوار همواره دولتی‌ها نقش لولوخورخوره و چهره‌های نوظهور (به فراخور هر دوره) نقش ابرقهرمانان و منجیان حرفه را ایفا کرده‌اند. دو موردی که گمان میکنم، با توجه به تجربه بسیار ناموفق گذشته، در دوره هشتم تا حدود بسیار زیادی رنگ باخته باشند. با اینحال هنوز برای قضاوت در اینباره زود است. باید ببینیم طی حدود سه ماه آینده فضای انتخاباتی به چه سمت و سویی خواهد رفت.

دوقطبی‌ اصلی:

دولتی-خصوصی!

در ساختار دولتی‌زده میهن عزیزمان که هر طرف سر میچرخانیم، تا خصوصی‌ترین امور زندگیمان، حضور و دخالت دولت (حاکمیت) را با پوست و گوشت و استخوان احساس و حتی اغلب مشاهده(!) میکنیم، اهالی فعال در بخش خصوصی حرفه حسابداری ایران نیز چون در چنین فضایی زیست میکنند، طی بیست سال گذشته همچون ناموسشان با چنگ و دندان تلاش کرده‌اند از تسلط حسابداران رسمی وابسته به نهادهای دولتی و بخش عمومی بر شورایعالی جامعه پاسداری کنند؛ و تا به امروز، در انجام این مهم توفیق صددرصدی داشته‌اند. یعنی در هیچیک از هفت دوره گذشته، شورایعالی جامعه در کنترل حسابداران رسمی وابسته به دولت و بخش عمومی نبوده است. همین دستاورد به ظاهر ساده، جای دوصد شکر و سپاسگزاری از یکایک رای‌دهندگانی دارد که در این سالهای دور و دراز اینچنین غیرتمندانه از کیان حرفه در برابر دست‌اندازی بخش عمومی پایمردی کرده‌اند.

ولی در کمال تاسف، دولت خیلی پیشتر از اینها به ریشه زده است و این گُردپهلوانِ حرفه ما را در اوان کودکی عقیم کرده است! زیرا اساسنامه و مجموعه ضوابط حاکم بر این نهاد باصطلاح خودانتظام طوری تنظیم شده‌است که دولت نیاز چندانی هم به تسلط بر رکن شورایعالی ندارد. همین امروز، رئیس شورایعالی جامعه، در روزهای پایانی نهمین سال عضویتش در شورایعالی (یعنی چیزی حدود نیمی از عمر جامعه!!)، در سرمقاله ارگان رسمی جامعه (مجله حسابدار رسمی) نامزدهای انتخابات پیش رو را انذار داد که چون «بخش بزرگی از مشکلات جامعه حرفه‌ای ناشی از تنگناهای ساختاری کلان است، طبعاً آن برنامه‌ای قابل‌اتکا است که با هدفهایی دست‌یافتنی در چارچوب این محدودیتها تدوین شده باشد.» به زبان ساده اینکه همچون اعضای سابق و اسبق شورای عالی، اعضای آینده نیز عملا هیچ کار خارق‌العاده‌ای نمیتوانند انجام بدهند، و همینکه تلاش شود اوضاع بدتر از این نشود، کلاهتان را باید به آسمان هفتم بیندازید.

در اینجا نکته مهمی که درباره دوقطبی دولتی-خصوصی لازم به ذکر است، اینست که در سرتاسر این سالها این دوقطبی دو آسیب همیشگی برای حرفه در پی داشته است. نخست آنکه باعث حضور افرادی در شورایعالی جامعه شده است که بعضا به هیچ وجه در حد و اندازه و قواره حضور در این عالی‌ترین رکن سیاستگذاری حرفه نبوده‌اند، و صرفا به دلیل وابستگی به موسسات بزرگ و کوچک بخش خصوصی موفق به حضور در این رکن شده‌اند. اعضایی که کارکردشان در شورایعالی فقط در حد یک مجسمه مانکنِ فضاپرکُن بوده است. زیرا از اول هم انتخابشان بدلیل شایستگی خودشان نبوده است. بلکه برنامه فقط این بوده است که از قابلیت جسم (بدن) آنان برای پُرکردن فضای صندلیهایی استفاده شود که خطر نشستن یک وابسته دولتی روی آنها وجود داشته است! البته مانکنهایی که به قاعده سه سال (و گاهی نه سال!!!) خرج موز و میوه و شیرینی جلسات را روی دست جامعه و اعضایش گذاشته‌اند! جهنمِ ضرر، همین که طی این سالها روی آن صندلی نشسته‌اند، کافی بوده‌است. 

و اما آسیب دوم دوقطبی دولتی-خصوصی، در سرتاسر این سالها، محرومیت رکن سیاستگذاری حرفه از حضور حسابداران رسمی شایسته شاغل در بخش دولتی و حتی حسابداران رسمی مستقل شاغل در بخش خصوصی بوده است! از این نظر، انتخابات دوره هفتم شاهکار تشکیلاتی موسسات بزرگ و کوچک بخش خصوصی بود! چرا که نه تنها مطلقا اجازه ندادند حتی یک دولتی پایش به شورایعالی باز شود؛ بلکه هیچ نامزد مستقلی هم از بخش خصوصی نتوانست حریف لیست ائتلاف بزرگ شود. زنده‌باد!!!

آیا واقعا هیچ کاری نمیتوان کرد؟!

نمیدانم چند درصد از شما عزیزانِ حسابدار رسمی با این نظر رئیس شورایعالی موافقید که: «بخش بزرگی از مشکلات جامعه حرفه‌ای ناشی از تنگناهای ساختاری کلان است.» اگر چنین است، پس این همه هیاهوی انتخاباتی برای چیست؟! برای حل آن بخش کوچک از مشکلات جامعه حرفه‌ای که ناشی از تنگناهای ساختاری کلان نیست؟! من اگر بودم قید این بخش کوچک را هم میزدم! چه کاریست واقعا؟! سه دوره سه ساله (مجموعا نه سال) خودمان را از کار و زندگی بیندازیم و به زحمت بیفتیم و خودمان را در معرض هزار جور مسئولیت در برابر همکارانمان قرار دهیم که دست آخر ماحصل نه سال مشارکتمان در عالی‌ترین رکن حرفه (که سه سالش در جایگاه خدایگانی رئیس شورایعالی بوده است) القای چنین دیدگاه مأیوسانه‌ای به اهالی حرفه باشد؟!

عزیزان!

امروز واقعا حتی یک نفر هم در حرفه پیدا میشود که نداند اَبَرچالش حرفه محدود بودن منابع درآمدی آنست؟ من که تردید دارم. یعنی همین الان اگر فی‌البداهه بروید در موسسات حسابرسی و حتی از عزیزان خدماتی و منشی‌های موسسات هم بپرسید که اصلی‌ترین چالش حرفه چیست؟ ممکن است که معنی «چالش» و «حرفه» را ندانند. ولی بعد از اینکه معنی این دو اصطلاح را فهمیدند، قطعا پاسخ میدهند: محدود بودن منابع درآمدی!

خب! پس وقتی حتی کارکنان خدماتی و منشی‌های موسسات هم بر این موضوع وقوف دارند؛ شوراهای قبل به کنار، همین شورای مستقر فعلی یکبار بیاید گزارش بدهد که برای حل این اَبَرچالش حرفه چکار کرده است؟ و در این راه به چه «تنگنای ساختاری کلان»ی برخورد کرده است؟ که امروز رئیسش اینطور مأیوسانه اهالی حرفه را به مشارکت در انتخابات فرامیخواند. وقتی همه اذعان دارند که مشکل اصلی حرفه محدود بودن منابع درآمدی است، آیا نباید دستکم موضوع شصت، هفتاد درصد دستورجلسات شورایعالی جامعه در این ارتباط باشد؟ خانه‌تان آباد! دستکم یک فهرست از این «تنگناهای ساختاری کلان» که با آنها برخورد کرده‌اید تنظیم کنید و تحویل شورای بعدی بدهید تا حداقل نیمی از حل مسئله مشخص شود، و شورای بعدی بر روی برطرف‌کردن حداقل چند درصد از این «تنگناهای ساختاری کلان» تمرکز کند. اینکه نمیشود! قبل از ورود به شورایعالی در باغ سبز به همگان نشان میدهید، و وقتی سقف سه دوره عضویتتان پر شد، و در روزمه کاریتان مادام‌العمر رئیس سابق و اسبق شورایعالی جامعه شدید، از «تنگناهای ساختاری کلان» پتکی درست کنید و بر سر امید آیندگان فرود آورید!


برنامه‌های کوچک و واضح؛ راهکارهای عملی؛ دستاوردهای قدم به قدم

در بخش پایانی، روی سخنم با اعضای آینده شورایعالی است. عزیزانی که دستکم در آغاز کار چنین باور دارند که برغم وجود «تنگناهای ساختاری کلان» میتوان کاری کرد. میتوان برای حرفه رویاپردازی کرد، و در راستای تحقق این رویاها قدمهای عملی و موثر برداشت. 

عزیزان!

ذهنتان را از خُرده‌مسائل مبتلا به حرفه و روزمرگیها پاک کنید. وقتی عالم و آدم میدانند که در حال حاضر مشکل اصلی حرفه محدود بودن منابع درآمدی است، و مجموع درآمد (نه حتی سودخالص!) همه موسسات حسابرسی خصوصی و دولتی و وابسته به نهادها از گردش مالی کوچکترین شرکتهای کارگزاری بورس هم کمتر است،‌ پس نه خودتان را به زحمت بیهوده بیندازید و نه بالاغیرتا اهالی حرفه را سرکار بگذارید! از همان جلسه اول شورایعالی، پس از تقدیر و تشکر از رای‌دهندگان، تا آخرین روزیکه در شورایعالی عضویت دارید، دغدغه اصلی‌تان ایجاد منابع درآمدی جدید برای حرفه و موسسات شریف فعال در حرفه، هم در بخش خصوصی و هم در بخش دولتی و عمومی، باشد. در این راه، به تدوین برنامه‌های کوچک و واضح همت گمارید؛ برای اجرای آنها راهکارهای عملی تدبیر کنید؛ و به دستاوردهای قدم به قدم و اثر مرکب باور داشته باشید.

عزیزان!

تردیدی نداشته باشید مادامیکه وضعیت منابع درآمدی حرفه اینچنین رقت‌انگیز است، نه کیفیت خدمات حرفه‌ای بهبود خواهد یافت، نه جذب کارکنان حرفه‌ای موسسات بسامان خواهد شد، نه توسعه حرفه‌ای مستمر کارکنان حرفه‌ای اثربخش خواهد بود، نه حتی یک موسسه بزرگ به معنی واقعی کلمه و در استانداردهای بین‌المللی در حرفه حسابداری ایران راه‌اندازی خواهد شد، ...، و نه حتی در ساختار اقتصادی و در سطح جامعه جایگاه حرفه و حسابداران حرفه‌ای ارتقاء درخور خواهد یافت. والله حرفه‌ای که مجموع درآمدش کمتر از پنجاه میلیون دلار در سال است، برای خود ما حسابداران هم بیشتر چیزی شبیه شوخیست! چه برسد به دیگرانیکه حتی تصور درستی از حرفه و حسابداران حرفه‌ای ندارند.

توصیه آخر اینکه، از الان بفکر باشید که اگر احیاناً در پایان نُه سال حضورتان در شورایعالی به این جمع‌بندی مأیوسانه رسیدید که «بخش بزرگی از مشکلات جامعه حرفه‌ای ناشی از تنگناهای ساختاری کلان است»، دستکم در طول این نُه سال یک دفترچه یادداشت در جیب کت‌تان بگذارید و در راستای ایجاد منابع درآمدی جدید برای حرفه با هر «تنگنای ساختاری کلان» که مواجه شدید، آنرا یادداشت کنید، که در پایان نُه سال به نفرات بعدی تحویل بدهید، شاید آنان توانستند از عهده ردشدن از این «تنگناهای ساختاری کلان» برآیند، و این طلسم شصت و چند ساله بالاخره روزی به دستان باکفایت آیندگانی که همواره امیدواریم روزی بیایند، شکسته شود.

طهران

سوم تیرماه 1401