اعتماد کامل به یک فرد که گمان نمی‌کنم هیچوقت حاصل شود؛ ولی اطمینان نسبی بله. این را خودم کاملا احساس می‌کردم. حتی افرادی که به هر دلیلی همچنان با من مخالف بودند، محتاطانه‌تر ابراز مخالفت و کارشکنی می‌کردند. مثلا، همان عزیز عضو شورای عالی که در جلسه ارائه برنامه‌هایم گفته بود من در آن مقاله به سازمان حسابرسی توهین کرده‌ام، در یکی از جلسات شورای عالی بعد از آن مراسم یک نسبت خلاف واقعی به من داد که واقعا به من برخورد. ناخودآگاه از جلسه شورای عالی بیرون آمدم و به سمت اتاقم رفتم که وسائلم را بردارم و برای همیشه از انجمن بروم. رفتارم هم نمایشی نبود. واقعا آن حرف برایم غیرقابل تحمل بود. ولی فضای شورای عالی طوری شده بود که آن عزیز همانجا عذرخواهی کرد و حرفش را پس گرفت. من هم به جلسه برگشتم. بعد از آن جلسه هم هرگز چنین اتفاقی تکرار نشد. برداشت خودم اینست که اینها همه از اثرات برگزاری آن مراسم باشکوه و تصویب اساسنامه انجمن بود.