خیر. دوم تیر 1386 خدمتم تمام شد. از مرداد 1386 به عنوان مدیر امور ناشران (نظارت بر شرکتهای بورسی) به استخدام شرکت بورس اوراق بهادار تهران درآمدم. قانون بازار اوراق بهادار جمهوری اسلامی ایران آذرماه 1384 به تصویب مجلس شورای اسلامی رسید. در پی آن، سازمان کارگزاران بورس اوراق بهادار تهران منحل شد، و از دل آن، سازمان بورس و اوراق بهادار (سازمان دولتی زیرمجموعه وزارت امور اقتصادی و دارایی) و بورس اوراق بهادار تهران (شرکت سهامی عام) متولد شد. آن زمان چند ماه‌ای بود که دکتر علی رحمانی به عنوان مدیرعامل مامور تاسیس و راه‌اندازی بورس اوراق بهادار تهران به عنوان یک شرکت سهامی عام تحت نظارت سازمان بورس و اوراق بهادار شده بود. ایشان من را از زمان دانشجویم در دوره فوق‌لیسانس به یاد داشت. آن زمان درس مدیریت مالی پیشرفته را نزدشان گذرانده بودم، و چون در سازمان کارگزاران مشغول به کار بودم در یادشان مانده بودم. همکاران سابقم در سازمان کارگزاران، آقای امیدقائمی (که آن زمان رئیس هیئت مدیره شرکت بورس بود) و علی سنگینیان (که معاون دکتر رحمانی بود)، هم من را نزد ایشان تایید کرده بودند. به همین دلیل، با توجه به سابقه خدمتم در مدیریت نظارت بر شرکتهای سازمان کارگزاران، دکتر رحمانی پیشنهاد کرد مسئولیت مدیریت امور ناشران شرکت بورس را برعهده بگیرم و آن اداره را راه‌اندازی کنم. قبل از پیوستن من به شرکت بورس، ادارات پذیرش ناشران، و امور اعضاء (نظارت بر کارگزاران) زیرمجموعه معاونت ناشران و اعضاء راه‌اندازی شده بودند. حدود یک ماه بعد از من هم دکتر امیر پوریانسب به عنوان معاون ناشران و اعضاء به بورس آمد و مسئولیت هدایت آن سه اداره عملیاتی بورس را بر عهده گرفت. من قبلا در دوران دانشجویی و در دوران خدمت نظام وظیفه هر از گاهی مقالات ایشان را در مجلات حسابداری و روزنامه‌های اقتصادی خوانده بودم، و سبک نوشتاری ایشان همیشه برایم متفاوت و جالب بود. از این رو، آن زمان که متوجه شدم قرار است با ایشان کار کنم خوشحال شدم. ولی هیچوقت فکر نمی‌کردم آشنایی با ایشان چنین تاثیر عمیقی بر دیدگاه من نسبت به حسابداری بگذارد.