بازخوردها برایم غافلگیرکننده و به‌شدت دلگرم‌کننده بودند. چون به دلایل مختلف، بیشتر انتظار داشتم با واکنشهای منفی روبرو شوم. ما آدمها ذاتا اینطور هستیم که بیشتر وقتی از چیزی بدمان می‌آید نظر خود را ابراز می‌کنیم. یعنی نظرات منفی خود را بیشتر ابراز می‌کنیم. به همین دلیل، انتظار داشتم هر کدام از این مطالب به مذاق افرادی خوش نیاید و این حسهای منفی را ابراز کنند. ولی به جز چند مورد انگشت‌شمار که الان در ذهنم باقی مانده است، مابقی بازخوردها به شدت دلگرم‌کننده بودند. مثلا، چند عزیز که من قبلا افتخار آشنایی با آنان را نداشتم، به من پیام دادند و گفتند در دانشگاه تدریس می‌کنند، و از این پادکستها برای جلب علاقه دانشجویان به حسابداری سر کلاسهایشان استفاده می‌کنند. یا طی این مدت، عزیزان پرشماری نسبت به گفتگوی من با پروفسور ارفعی[1] ابراز لطف کرده‌اند. پروفسور ارفعی یکی از نوادر جهان در زمینه زبانهای باستانی ایران و بین‌النهرین است، و گفتگویی که من اسفند 1397 با ایشان در محل دفترشان در فرهنگستان هنر انجام دادم، مشروح‌ترین و تخصصی‌ترین گفتگویی است که تا به حال با ایشان انجام شده است، و قطعا یکی از منابع مرجع در آینده خواهد بود. یا مجموعه کارهای تاریخی که من درباره نسل نخست حسابداران چارترد ایرانی، به‌ویژه، زنده‌یادان اسماعیل عرفانی، محمدمهدی سمیعی، ابوالقاسم خردجو، و حسن سجادی‌نژاد تهیه و منتشر کردم، مورد توجه بسیاری از عزیزان قرار گرفته است. تعداد زیادی از عزیزان طی این مدت به من گفته‌اند که پیش از این حتی نام بعضی از این افراد، مخصوصا زنده‌یادان سمیعی و خردجو، را نشنیده بودند. این ظلم بزرگ ما حسابداران ایرانی به خودمان و به تاریخ کشورمان بوده است. سمیعی و خردجو اگر در هر حرفه دیگری بودند، همچون دو اسطوره آنان را روی سرشان می‌گذاشتند. این دو عزیز تاثیرگذارترین افراد در تاریخ بازارهای پول و سرمایه ایران بوده‌اند. بانک مرکزی به همت سمیعی راه‌اندازی شد و جای خود را در نظام اقتصادی ایران پیدا کرد. مطالعات راه‌اندازی بورس اوراق بهادار تهران هم به دستور سمیعی توسط خردجو در بانک مرکزی انجام شد. این دو عزیز در دهه اول راه‌اندازی بورس (1346 تا 1357) اولی در جایگاه رئیس شورای بورس و دومی در جایگاه رئیس هیئت مدیره سازمان کارگزاران رهبری بورس را برعهده داشتند؛ و در عرض یک دهه، بورس را به جایگاه تاثیرگذاری در اقتصاد ایران (پیش از انقلاب) رساندند. همین دو عزیز، یکی در جایگاه رئیس کل بانک مرکزی و دیگری در جایگاه مدیرعامل بانک توسعه صنعتی و معدنی ایران، در کنار زنده‌یادان علینقی عالیخانی[2] و محمدعلی صفی اصفیاء[3] چهار ستون اصلی رشدهای خیرکننده و دورقمی اقتصاد ایران در دوران طلایی دهه 1340 بودند. یا نقش بی‌بدیل زنده‌یاد اسماعیل عرفانی در پیروزی جنبش ملی‌شدن صنعت نفت ایران و مطرح کردن ایده اقتصاد بدون نفت که به‌شدت مورد توجه زنده‌یاد محمد مصدق قرار گرفت (و اغلب به اشتباه ایشان را مبدع این ایده می‌دانند)، و همچنین نقش حیاتی و تاثیرگذار زنده‌یادان عرفانی، سجادی‌نژاد، سمیعی و خردجو در راه‌اندازی شرکت ملی نفت ایران، جزو فرازهای درخشان تاریخ معاصر حسابداری ایران است که به دلیل کم‌توجهی و حتی بی‌توجهی ما به تاریخ، اغلب حسابداران ایرانی از آنها بی‌اطلاع هستند.

فهرست بالا را همینطور می‌توان ادامه داد. تاریخ چند هزار ساله ایران آکنده از خدمات ارزشمند و متنوع حسابداران در ادوار مختلف است. من در حد بضاعت بسیار ناچیزم تلاش کردم فقط تلنگری به اذهان اهالی حرفه بزنم و توجه عزیزان را به اهمیت تاریخ حسابداری ایران جلب کنم. تاریخ هر پدیده‌ای هویت آن است. ما حسابداران ایرانی وقتی چنین تاریخ غنی و پرباری داریم، اگر این تاریخ را مدون و منتشر نکنیم، در درجه اول ظلم در حق خودمان و در درجه بعد ظلم در حق میهن عزیزمان است.

[1]- گفتگوی محسن قاسمی با عبدالمجید ارفعی درباره حسابداری و کنترل در گل‌نبشته‌های باروی تخت جمشید، مجله حسابدار، شماره 324-325، فروردین و اردیبهشت 1398، صص 16-26.

[2]- علینقی عالیخانی (۱۳۰۷ - ۱۳۹۸) وزیر اقتصاد ایران در کابینه‌های اسدالله علم، حسنعلی منصور، و امیرعباس هویدا (۱۳۴۱ تا ۱۳۴۸) بود. ویکی‌پدیا

[3]- محمدعلی صفی‌اصفیا (۱۲۹۲–۱۳۸۷) وزیر مشاور و رئیس سازمان برنامه و بودجه در کابینه‌های اسدالله علم، حسنعلی منصور، و امیرعباس هویدا (۱۳۴۱ تا 1347) بود. ویکی‌پدیا